محمدحسین ناصحی
تجاوز را ميتوان از جنبههاي مختلف مورد بررسي قرار داد. تجاوز تنها يك حملة فيزيكي و جنسي نيست، ميتواند جنبة معنوی نيز داشته باشد، مانند تجاوز بر شأن و حقوق انسان از جنبههاي مختلف كه در آن قرباني از حقوق خود محروم ميگردد.
در تجاوز جنسي لزومي ندارد كه فقط رابطه جنسی-تناسلی برقرار شود، بلکه هر نوع رابطه فیزیکی که به اجبار و بدون رضایت طرف مقابل انجام شود نیز تجاوز محسوب می شود، بنابراين وجود پردة بكارت براي رد تجاوز كافي نيست. همچنين هرنوع ارتباط جنسی فرد بالغ با افراد كم سن وسال و كودكان حتي اگر با رضايت وي باشد تجاوز محسوب ميشود.
يكي از آسيب پذيرترين گروههاي اجتماعي كه در خطر تجاوز جنسي و خشونتهاي آن قرار دارند، روسپيان هستند که معمولا مورد توجه و اعتنا و دلسوزی قرار نمی گیرند.
آثار رواني تجاوز
ـ زوال شخصيت واحساس جداافتادگي از جامعه و خانواده
ـ دشواري در به خاطر آوردن بخشهاي مهم تجاوز
ـ بازبيني تجاوز در افكارو خاطرات توام با كابوسها
ـ پرهيز از كارها، مكانها، افكار و يا احساساتي كه تجاوز را يادآوري ميكنند
ـ اضطراب يا افزايش هشياري (دشواري در به خواب رفتن يا تمركز)
- احساس گناه و تقصیر
ـ پرهيز از زندگي اجتماعي يا محل تجاوز
این عوامل و عوامل اجتماعی فرهنگی دیگری که مانع می شوند فرد در باراه تجاوز جنسی صحبت کند یا گزارش دهد باعث می شود تفاوت بين تعداد جرايم جنسي واقعي و ثبت شده متفاوت باشد:
ـ عدم تمايل قرباني به مواجهه با ناراحتيهاي ناشي از پرسشهاي رسمي دربارة جزئيات واقعه
ـ عدم تمايل به جلب توجه ديگران نسبت به درگير شدن در يك تهاجم جنسي
ـ ترس قرباني از پيامدها يا تهاجمهاي بعدي در صورت گزارش جرم از طریق پی گیری های قانونی
( بویژه هنگامی که از سوی فرد متجاوز تهدید شود)
ـ عدم تمايل والدين به حمايت از كودكان قرباني تهاجم
ـ و بالاخره عدم تلقي عمل جنسي بعنوان يك تهاجم يا تجاوز و پذيرش مسئوليت واقعه به وسيله قرباني
کمک می کند: برخی ويژگيهای فرهنگی که به گسترش تجاوز
ـ زن و مرد آشكارا جدا از يكديگرند
ـ سلطة جنس مرد مورد پذيرش است
ـ خشونت مرد به منظور حل مشكلات جنسي، مجاز شمرده ميشود
بدين ترتيب، اگر فرهنگ پدرسالاري كه سلطه در كار، خانواده و جنسيت را به مرد تفويض ميكند حاكم باشد، مردان ميتوانند برتري خود را به گونههاي متفاوت و از آن ميان، تجاوز نشان دهند. نقش سلطه پذيرانة زن را نيز همچنان حفظ كنند ، بدون آنكه چنين تجاوزهايي در چارچوب تجاوزهايي قرار گيرد كه داراي منع قانوني است تجاوزگران جنسي چه کسانی هستند؟
براي طبقه بندي تجاوزگران جنسي ميتوان از راههاي متفاوت مانند بررسي جنبههاي خاص جرم،ويژگيهاي قرباني و يا زيرگروههاي قانوني يا روانپزشكي استفاده كردو یا براساس انگيزههاي جرم.
گوتماشر سه ريخت تجاوزگر را توصيف كرده است:
ـ مجرم جنسي واقعي كه داراي يك انگيزة جنسي براي تجاوز است
ـ مجرم جنسي آزارگر كه براي وي خشونت جسماني در مرتبة اول اهميت قرار دارد
ـ مجرم پرخاشگر كه تجاوز را تنها بخشي از يك سبك زندگي مجرمانه و ضداجتماعي تلقي ميكند
در طبقه بندي كوهن و همكاران چهار ريخت تجاوزگر متمايز شده است،
ـ مجرم تجاوزگر كه به جابجايي پرخاشگري ميپردازد و پرخاشگري و خشم خودرا با هدف صدمه زدن به قرباني كه معمولاًيك زن است بيان ميكند
ـ مجرم جبران كننده از تجاوز براي ارضاي نياز جنسي سود ميجويد و گاهي پرخاشگري خود را براي دستيابي به اين هدف به راه مياندازد. پس تجاوز در اينجا يك روش جبراني براي رسيدن به هدفهاي جنسي است كه با روشهاي قراردادي به دست نيامده است
ـ در تجاوزگران واجد پرخاشگري جنسي تعميم يافته تجاوز يك عمل آزارگرانه است كه در آن مؤلفههاي جنسي و خشونت در هم آميختهاند
ـ تجاوزگران واجد برانگيختگي داراي طرح قبلي نيستند و هنگامي كه فرصتي دست دهد به تجاوز مبادرت ميكنند
گروث با مشاهدة باليني 500 فرد تجاوزگر و با توجه به درجات متفاوت خصومت و مهارگري توأم با عمل به توصيف سه ريخت تجاوز پرداخته است
ـ تجاوز خشمگينانه معمولاً پس از جر و بحث،حسادتهاي جنسي و طرد اجتماعي بوجود ميآيد. مجرم معمولاً از احساس خشم و غضب خود كه با رفتارهاي توهين آميز قبل از تجاوز همراه است سخن ميگويد و به هنگام اجراي عمل جنسي، نيروي خود را به مراتب بيش از حد لازم به كار مياندازد تا تبعيت قرباني را تضمين كند. به نظر ميرسد كه در اينگونه تجاوزها، هدف اصلي وارد كردن صدمات جسماني است و تجاوز كه تقريباً جنبة ثانوي دارد شيوهاي ديگر براي تحميل درد است. گروث تعداد افرادي را كه ميتوان در طبقه تجاوزگران خشمگين قرار داد در حدود 40% تخمين زده است
ـ تجاوز نيرومدار كه هدف اصلي آن سلطه و استيلاي جنسي است و متجاوز از نيروي جسماني خود در حدي كه قرباني را به اطاعت وادار كند، سود ميجويد. گروث عقيده دارد كه در اينجا نيز هدف اصلي متجاوز بيش از دستيابي به رضايت جنسي، اعمال قدرتي است كه ناايمني وي را كاهش ميدهد، مردانگي و ناهمجنس خواهي را تصريح ميكند. گروث بر اين باور است كه 55% از نمونة مورد بررسي وي را اين نوع تجاوزگران تشكيل ميدادهاند
ـ تجاوز آزارگرانه جنسيت و پرخاشگري را در هم ميآميزد. تجاوزگر، قرباني را معمولاً ميبندد، شكنجه ميدهد و تحريك جنسي وي حاصل تحقير و رنجي است كه بر او تحميل ميكند و عمل تجاوز نيز به تشديد اين احساس ميانجامد. در نمونة گروث، كمترين تعداد تجاوزگران يعني در حدود 5% به اين ريخت تعلق داشتهاند
با اقتباس از كتاب روانشناسي جنايي، تأليف دكتر پريرخ دادستان