۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه

زنان و رضایت از زندگی


زهره یعقوبی

رضایت از زندگی موضوعی است که به عوامل مختلفی بستگی مانندعوامل اقتصادی، فرهنگی، رفاهی، تحصیلی، شغلی و نوع ازدواج یکی از مهمترین عوامل، درک تبعیضهای موجود در جامعه هست.
هرکسی معیارهای متفاوتی برای داشتن رضایت از زندگی خود دارد ولی عواملی هستند که در بین افراد زیادی مشترک است.
اگر زنی ازدواج موفق داشته باشد و از نظر رفاهی و اقتصادی مشکلی نداشته باشد و تحصیلات بالایی داشته و شغل باحیثیتی هم داشته باشد درجۀ اجتماعی بالایی نیز کسب می­کند و مطمئنّاً از زندگی­اش رضایت دارد. ولی سؤال اینجاست مگر چند درصد از زنان و دختران همۀ عوامل رضایتمندی را با هم دارند.
زمانی که به دختران می­گویند باید طوری رفتار کنند که همه اطرافیانشان از آنها راضی باشند و دختر خوبی به حساب بیایند، آنگونه رفتار نمایند که دیگران مخصوصاً مردان زندگی­اش ( پدر، برادر و بعد همسر) می­پسندد و وقتی به زنان می­گویند باید سنگ زیر آسیاب باشند که ناملایملات و سختیها را باید تحمل کنند و دم نزنند چه جایی برای هویت او می ماند. جایی که خودش را و خواسته اش را نشان دهد؟
زمانی­که تبعیض بین فرزند دختر و پسر در جامعه ما اینقدر آشکار است که فرزندان در همان سالهای کودکی آن را درمی یابند؛ وقتی به دختران اجازۀ مسافرت کردن، گردش و تفریح با دوستان نمی دهند و حتی اجازه ندارد کارهای شخصی خودش را به تنهایی انجام دهد ، وقتی لباس پوشیدن، حرف زدن، خندیدن، معاشرت، تحصیل، ازدواج و شغل او با اجازه مردان خانواده صورت می گیرد در حالی که پسران اجازه هرگونه کاری را دارند زنان و دختران چگونه می توانند رضایت داشته باشد از زندگیشان.
آنها گاهی به گمان اینکه اگر ازدواج کنند این موانع از سر راهشان برداشته می­شود تن به ازدواجهای زودهنگامی می دهند که فقط به خاطر نجات از خانۀ پدری است و آنوقت گرفتار یک پروسه دیگر می­شوند و می­فهمند که شوهر چه حق بزرگی بر گردنشان دارد او نه تنها از همه حقوقی که پدر برعلیه دخترش به کار می برد برخوردار است  که حتی می تواند مانع رفتن همسر( دختر) به منزل پدریش شود. و کم نیستند زنانی که پس از ازدواج در حسرت خوشی هاو آزدیهای اندک زندگی قبل از ازدواج به سر می برند!
اگر پدران و برادران آنها می­دانستند چه جنایتی در حق دختران و خواهرانشان می­کنند و چگونه روح نشاط و شادی را در آنها از بین می برند و باعث چه ازدواجهای ناخواسته و عجولانهای که یا به طلاق می­انجامد و یا به خودکشی وخودسوزی و یا تحمل روزهایی که به انتظار سوت پایان آن هستند وضعیت زنان خیلی متفاوت میشد.
 تغییر در روشهای تربیتی پسران و دختران یکی از اساسی ترین نیازهای جامعه امروز است. آنها هردو باید یاد بگیرند که در داشتن حق زندگی و برخورداری از مواهب طبیعی و اجتماعی هیچ تفاوتی باهم ندارند تا دختران هم بتوانند از اعتماد به نفس لازم در روبه روشدن با مشکلات اجتماعی و خانوادگی برخوردار شوند.
با زن متأهلی بود که در حال طلاق گرفتن بود یکبار به من گفت در زمان تجردم زندگی راحتی داشتم، آقا بالا سرم فقط پدرم بود ولی پس از ازدواجم، شوهر، مادرشوهر، خواهرشوهر و پدرشوهرم نیز برای من تکلیف تعیین می­کردند و بالأخره به طلاق انجامید. با این همه باز هم از
مجرد شدن به خاطر نگاه جامعه به زن مطلقه می ترسید.  
اکثر زنانی که از زندگی رضایت نداشتند، معمولاً با مسائل مالی و اقتصادی دست به گریبان بودند و از این نظر کاملا به همسرانشان وابسته بودند و بنابراین مطیع آن ها در سایر مسائل زندگی زناشویی. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر